ساخت غیررسمی قدرت؛ اندیشکده های تصمیم ساز برای دولت ترامپ

اندیشکده ها به مثابه بخشی از ساختار غیررسمی قدرت در آمریکا نقش مهمی در تصمیم سازی برای سیاست خارجی آمریکا دارند. در این پژوهش ضمن تبیین جایگاه اندیشکده ها، مهمترین مراکز فکری موثر بر دولت ترامپ مورد بررسی قرار می گیرد.
دکتر عبداله مرادی
مدیر گروه دیپلماسی صلح
مقدمه
مطالعه ساختارهای قدرت و فرایندهای سیاسی در آمریکا نشان میدهد که چهار متغیر مؤثر بر شکلگیری نهایی سیاست خارجی جدید آمریکا قابلشناسایی است:
- ویژگیهای فردی: با تمرکز بر مؤلفههای شخصی (روانی، فکری، تجارب، رفتاری و …) و گرایش سیاسی رئیسجمهور؛
- ویژگیهای نقشی: با تمرکز بر گرایشهای موجود در گروه سیاست خارجی- امنیت ملی رئیسجمهور؛
- ویژگیهای نهادی؛ با تمرکز بر ساختار بروکراسی و تصمیمگیری آمریکا؛
- ویژگیهای ساختاری؛ تعاریف بنیادین هویتی از آمریکا و جایگاه ژئوپلیتیک آن در نظام بینالملل؛
در میان مؤلفههای چهارگانه فوق، ویژگیهای ساختاری مبتنی بر «هویت استتثناگرایانه» آمریکایی و تعریف مبتنی بر هژمون این کشور از خود در نظام بینالملل، و ویژگیهای نهادی با توجه به نهادهای قدرت رسمی در آمریکا در کنار وجود «دولت پنهان» دارای نوعی ثبات است. دولتی که فارغ از اینکه کدام حزب طی فرایندهای انتخاباتی به قدرت میرسد، عملاً سیاستگذاریهای کلان را مدیریت (Scott، ۲۰۱۴) و شامل «قدرت متمرکز در مجتمع نظامی صنعتی»، «جامعه اطلاعاتی ایالاتمتحده آمریکا»، «قدرت اقتصادی والاستریت»، «لابیهای سیاسی» ، «اندیشکده های اطلاعاتی» و … است. اما دو متغیر دیگر یعنی؛ ویژگیهای فردی رئیسجمهور و ویژگیهای نقشی در مقاطع گوناگون دچار تغییراتی میشود.
اندیشکده ها؛ ضلع سوم سیاست خارجی
در کنار ساختارهای سیاسی رسمی؛ «اندیشکدههای اطلاعاتی» نقش مهمی در جهتدهی به سیاست خارجی در آمریکا و تصمیم سازی برای واشنگتن بر عهده دارند. چه اینکه گفته میشود «اندیشکدهها» ضلع سوم مثلث تعیینکننده خطمشی سیاست خارجی آمریکا در کنار «کاخ سفید» و «کنگره» به شمار میآیند. اندیشکدهها از طیفهای گوناگون دانشگاهی، فعالان اقتصادی، مسئولان سابق اجرایی و قانونگذار تشکیل شدهاند که از طریق تربیت کادر متخصص جهت حضور و نقشآفرینی در ساختارهای حکومت؛ ایجاد بستر مناسب برای تحقق گفتگوی سازنده میان نخبگان سیاسی؛ آشنا کردن مردم با مسائل جهانی و کمک به تلاشهای رسمی برای حلوفصل مناقشات بینالمللی و منطقهای بر سیاست خارجی آمریکا تأثیر میگذارند. واشنگتن را پایتخت اندیشکدههای جهان میخوانند؛ چه اینکه ایالاتمتحده با ۱۸۳۵ اندیشکده طبق آمار دانشگاه پنسیلوانیا با اختلاف بسیار زیاد از سایر کشورهای جهان، رتبه نخست را از نظر کمیت اندیشکدهها داراست. (McGann، ۲۰۱۵) ریشههای اندیشکدهها را میتوان در سنتهای آمریکایی، تفکیک دقیق بین شاخههای اجرایی و تقنینی حکومت، تمایل به ایجاد دانش برای تأثیرگذاری بر تصمیمگیری دولتی و تمایل به اعتماد به بخش خصوصی بهمنظور کمک به تفکر دولت دید. (McGann، ۲۰۰۵)
اندیشکده-دولت های پیشین در واشنگتن
گرایش حزبی اندیشکدهها باعث شده است با تغییر دولتها، وزن و تأثیرگذاری آنها در تدوین برنامههای رئیسجمهور نیز دگرگون شود. بهعنوان مثال «اندیشکده امریکن اینترپرایز» از بزرگترین حامیان نئومحافظهکاری، نقش مهمی در معماری سیاست خارجی «جرج دبیلو بوش» ایفا کرد. در این دوره بیش از ۲۰ نفر از اعضای مؤسسه در دولت بوش حضور داشتند که «جان بولتون»، سفیر وقت ایالاتمتحده آمریکا در سازمان ملل متحد و «پل ولفوویتز»، قائممقام وقت وزارت دفاع ایالاتمتحده آمریکا که از دهه ۱۹۹۰م نقش مهمی در راهبردنگاری در راستای «تفوق مطلق» آمریکا در نظام بینالملل داشت، از آن جمله هستند. در دوره اوباما نیز «مرکز پیشرفت آمریکا» در کنار اندیشکدههایی مانند «بنیاد کارنگی» نقش مهمی در جهتدهی به تصمیمات در حوزه سیاست خارجی ایفا میکردند.
علاوه بر اندیشکدههایی که بهطور ویژه در دولتهای متخلف مورد توجه قرار میگیرند. برخی اندیشکدهها نیز به جهت موضوع تخصصی آنها و یا بدنه فکری، مورد اجماع دوحزبی در آمریکا بوده و در تصمیم سازیهای کلان آمریکا نقش ایفا میکنند، بهگونهای که برخی از این اندیشکدهها را حتی در قالب ساخت پنهان قدرت به شمار میآورند. «شورای روابط خارجی»، «بروکینگز»، «رند»، «مرکز سیاست دوحزبی» و … از جمله اندیشکدههای معتبر هستند،که لزوماً گرایش ویژهای به دولت یا حزب خاصی ندارد. حتی «مرکز سیاست دوحزبی» نیز با حضور چهرههای مؤثر هر دو حزب «دموکرات» و «جمهوریخواه» نیز رویکردی را مطرح میکنند که اجماع دوحزبی در مورد آن وجود دارد. همین حالت تقریباً درباره «مرکز تحقیقات کنگره» نیز وجود دارد. مراکزی نظیر «مطالعات راهبردی و بینالمللی» به جهت تمرکز بر حوزه مسائل راهبردی نظامی و «علوم و امنیت بینالملل» نیز بهواسطه کار برروی مسائل تخصصی-فنی نظیر؛ انرژی هستهای و … بهعنوان اندیشکدههایی شناخته میشوند که بهواسطه جایگاه علمی همواره مورد توجه دولتهای واشنگتن بودهاند.
البته این اندیشکدهها علیرغم تفاوتهای سیاسی و … در یک ویژگی مشترک هستند که آن نیز در حمایت آنها از رژیم صهیونیستی خلاصه میشود. به همین سبب «جان مرشایمر و استفن والت»، دو نظریهپرداز در عرصه روابط بینالملل در کتاب مشهورشان با عنوان «لابی اسراییل و سیاست خارجی آمریکا» به نقش اندیشکدهها در لابیگری برای رژیم صهیونیستی اشاره و «آمریکن انترپرایز»، «موسسه واشنگتن برای خاور نزدیک» «موسسه بروکینگز»، «بنیاد هریتیج»، «مؤسسه هادسون» و «جینسا» را بهعنوان اصلیترین اندیشکدههای صهیونیستی نام میبرند. (Mearsheimer & Walt، ۲۰۰۶: ۴۲-۴۹) از طرف دیگر، بسیاری از اندیشکدههای قدیمی و بزرگ از سوی برخی از کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس پولهای هنگفتی را گرفته و همین موضوع بر نظرات و دیدگاههایشان تأثیر بزرگی گذاشته است.
اندیشکدهها و جریانهای فکری موثر بر دولت ترامپ
با روی کار آمدن «دونالد ترامپ» این مسئله مطرح بود که کدام جریان فکری، اشخاص و یا اندیشکدههایی چارچوبهای تصمیمگیری را برای کاخ سفید تدوین میکنند؟ انتصاب برخی چهرههای نظامی در دولت نظیر؛ «مایکل فلین» بهعنوان مشاور امنیت ملی، «جیمز ماتیس» وزیر دفاع و … هرچند در ویژگیهای ضدایرانی گروه ترامپ را نشان میداد، اما گویای جهت سیاست خارجی ترامپ نمیبود. انتصاب چهرههایی مانند؛ «استیو بنن» بهعنوان استراتژیست ارشد کاخ سفید با گرایشهای ناسیونالیستی در حوزه اقتصادی و نیز برتری نژادی و همچنین «جارد کوشنر» یهودی صهیونیست بهعنوان دستیار موجی از انتقادات را ایجاد نمود، بهگونهای که حتی برخی از «مرگ اندیشکدهها» در عصر ترامپ سخن گفتند. (Carafano، ۲۰۱۷)
الف: بنیاد دفاع از دموکراسیها
بهمرور مشخص گردیده است که «بنیاد دفاع از دموکراسیها» نقش ویژهای در جهتدهی به سیاست خارجی آمریکا در حوزه مسائل غرب آسیا و بهویژه در تقابل با جمهوری اسلامی ایران دارد. «افدیدی» یک اندیشکده نومحافظهکار مستقر در واشینگتن، است که تمرکز آن بر امنیت ملی و سیاست خارجی است که با گرایشهای جنگطلب یا نومحافظهکار توصیف شده است. (Mccarthy، ۲۰۰۳) برای فهم جهتگیریهای «بنیاد دفاع از دموکراسیها» میتوان به ریشههای شکلگیری این بنیاد در موسسه «EMET» (در عبری به معنی حقیقت)، توجه نمود که در آوریل ۲۰۰۱ گروهی از سرمایهداران طرفدار رژیم صهیونیستی باهدف «ارتقا تصویر اسرائیل در آمریکای شمالی با استفاده از ابزارهای آموزشی» تأسیس شده بود. همچنین در سال ۲۰۱۱ فهرستی از اسامی شماری از حامیان مالی «بنیاد دفاع از دموکراسیها» در رسانهها منتشر شد که نشان میداد که علاوه بر حامیان مالی صهیونیست نزدیک به حزب «لیکود» (به رهبری بنیامین نتانیاهو دارند)، عربستان سعودی و امارات عربی متحده نیز از این بنیاد حمایت میکنند. با توجه به پیوستگی منافع میان حامیان «بنیاد دفاع از دموکراسیها» نظیر؛ «مارکوس»، «شلدون ادلسون» و «پائول سینگر» رئیس ائتلاف یهودی جمهوریخواه آمریکا با شخص دونالد ترامپ، و همچنین گرایش فکری مبتنی بر محافظهکاری در این بنیاد را میتوان مهمترین دلایل برای تأثیرگذاری فزاینده این بنیاد بر سیاست خارجی آمریکا ارزیابی نمود. لذا بسیاری از تصمیمات ترامپ درباره ایران، از جمله؛ خروج از برجام، اعمال تحریمها، قراردادن سپاه پاسداران در لیست گروههای تروریستی و … دقیقاً عمل به پیشنهادات «بنیاد دفاع از دموکراسیها» بوده است.
ب: بنیاد هریتیج
از ابتدای روی کارآمدن ترامپ درباره تأثیر احتمالی اندیشکده محافظهکار «هریتیج» بر سیاستهای ترامپ نیز گمانهزنیهای متعددی صورت میپذیرفته است. (Mccarthy، ۲۰۰۳) بهویژه اینکه در دوران رقابتهای انتخاباتی که ترامپ مورد نکوهش اکثر اندیشکدههای آمریکایی بود، اما اندیشکده محافظهکار او را تائید و ترامپ نیز در سخنرانیهای تبلیغاتی خود به نتایج تحقیقات هریتیج استناد میکرد. ارتباط هریتیج با «مایک پنس» معاون رئیسجمهور و در نهایت بهرهگیری ترامپ از نظرات هریتیج در تعیین لیست ۱۱ نفره نامزدهای دیوان عالی آمریکا بهمنزله موفقیتی برای هریتیج در تأثیرگذاری بر دولت ترامپ تلقی شد. «هریتیج» بهویژه نقش مؤثری بر سیاست آمریکا در قبال اتحادیه اروپا دارد که میتوان تأثیرات گزارش هریتیج با عنوان «سیاست آمریکا در قبال اروپا؛ ۶ اولویتِ ۲۰۱۹» بر مواضع ترامپ را بهخوبی مشاهده نمود. (Kochis، ۲۰۱۹) هریتیج نقشی پیشرو در جنبش محافظهکاری در جریان ریاست جمهوری «رونالد ریگان»، داشته و از آن زمان بهعنوان یکی از اثرگذارترین سازمانهای تحقیقاتی محافظهکار در آمریکا قلمداد میشود. (Berkowitz، ۲۰۰۸) لذا میتوان انتخاب «هریتیج» بهعنوان محل سخنرانی مشهور «مایک پمپئو»، که در آن ۱۲ شرط برای عادیسازی روابط با جمهوری اسلامی را اعلام نمود، ناشی از همین نزدیکی ایدئولوژیک طرفین ارزیابی نمود.
ج: اندیشکدههای راست محافظهکار
هرچند «بنیاد دفاع از دموکراسیها» و «بنیاد هریتیج» واجد همسویی ایدئولوژیک و ارتباط سیاسی بالایی در دولت ترامپ هستند، ولیکن میتوان برخی دیگر از اندیشکدههای آمریکایی با گرایش راست محافظهکار که همسویی بالایی با صهیونیسم دارند، را بهعنوان اندیشکدههای مؤثر بر جهتگیریهای دولت ترامپ تلقی کرد.
«موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک» اندیشکده ای است که تمرکز آن بر سیاست خارجی ایالاتمتحده آمریکا در غرب آسیا بوده و توسط «مارتین ایندیک»، معاون سابق پژوهشی «آیپک» (لابی اسرائیل کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل) در دهه ۱۹۸۰م بنیان گذارده شد. در کتاب «لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا» دو استاد برجسته آمریکایی «والت» و «میرشایمر» از این مؤسسه بهعنوان یکی از ارکان اصلی و بانفوذ لابی رژیم صهیونیستی یاد میکنند. (Mearsheimer & Walt، ۲۰۰۶: ۴۶) درحال حاضر این اندیشکده تعداد زیادی از عناصر ضدایرانی (مانند؛ مایکل آیزنشتات و …) و ضدانقلاب را در خود جای داده است.
«مؤسسه بروکینگز» یکی از اندیشکدههای بسیار اثرگذار در ایالاتمتحده است که شهرت خود را بهواسطه مقام اول در اندیشکدههای جهان (McGann، ۲۰۱۵)، غیردولتی و غیرجناحی بودن و استانداردهای بالای پژوهشی است. مقابله با نفوذ منطقهای ایران از مهمترین دغدغههای مؤسسه بروکینگز است. به همین علت «مرشایمر و والت»، بروکینگز را علیرغم ظاهر گرایش بیطرفانه ای که دارد، مصداق روشن نفوذ لابی رژیم صهیونیستی میدانند: «کار بر روی مسائل غرب آسیا در بروکینگز از طریق مرکز مطالعات خاورمیانه «سابان» صورت میپذیرد که توسط حییم سابان، تاجر ثروتمند اسراییلی-آمریکایی و یک صهیونیست سرسخت تأمین مالی میشود.» (Mearsheimer & Walt، ۲۰۰۶: ۴۸)
«شورای روابط خارجی» دیگر
اندیشکده مؤثر در آمریکاست که بسیاری آنرا در کنار «گروه بیلدربرگ» و «کمیسیون سهجانبه
راکفلر» بهعنوان دولت پنهان در آمریکا به شمار میآورند. شورای روابط خارجی امریکا
هدف خود را مطالعه و پژوهش در سیاست خارجی امریکا و افزایش سطح آگاهیهای آن قرار داده
است. این اندیشکده به لحاظ خطوط سیاسی نزدیک به جمهوریخواهان است و لذا بهواسطه
جایگاهی که دارد، نقش مهمی در جهت دادن به سیاستهای دولت آمریکا دارد.
منابع در دفتر مرکز پژوهشی متن موجود است